آیا هاشمی رفسنجانی سقوط و ریزش کرده اسسؤالی است که جواب آن نیاز به تحلیل و ارزیابی مبسوط دارد و فراتر از این مقال است اما در ارتباط با این مقوله دو نکته بسیار روشن وجود دارد: اولاً در صورت چنین اتفاقی، متأسفانه سقوط هاشمی تجربهای از ریزش در نظام اسلامی را جلو چشم همگان به نمایش خواهد گذاشت که در تاریخ انقلاب بیسابقه بوده و از انحطاط و سقوط منتظری، بنی صدر، شریعتمداری و رجوی عبرت آموزتر و سهمگینتر خواهد بود و تمام شواهد این شدت را نشان میدهد و دوم آنکه خواص دلسوز و خبرگان ملت اگر اراده حفظ او در دایره نظام اسلامی را دارند باید تکلیف و نقشی مکمل رهبر معظم انقلاب را بر عهده بگیرند و ابوذروار، امام خود را در این معرکه یاری کنند. ابوذر، کاری را میکرد که اقتضائات متعدد جایگاه امیر المؤمنین، باعث میشد آن حضرت آن اقدامات را شخصاً و مستقیم انجام نمیداد و عمّارها، ابوذرها و مالک اشترها با اشاره و نگاه حضرت، نظر او را درمییافتند..رسانه ملی این روزها آمیختهای از کامیابیهای موردی و ناکامیها و فرصت سوزیهای تاریخی است؛ ولی میخواهیم از یک ناکامی سخن بگوییم. مردم نباید در رسانه خودشان سانسور شوند. نشان دادن روح و باطن و حقیقت بغض انقلابی و خشم اسلامی مردم علیه فتنهگران در راهپیماییها و مراسم تشییع جنازه شهدای فتنه حداقل حق مردم است. در روز چهارشنبه و پنجشنبه 27 و 28 بهمن، صدا و سیما خطائی استراتژیک داشت؛ سخنرانی آتشین حجت الاسلام پناهیان در دانشگاه تهران و بخش اصلی سخنرانی آیت الله سید احمد خاتمی در مدرسه فیضیه در رسانه ملی بازتاب نیافت و ناگهان خواص ساکت و همراهان فتنهگران که بارها مورد نهیب رهبر انقلاب قرار گرفته و با سکوت آزار دهندة خود فقط به خاطر عصبانیت از احمدی نژاد، آبروی خود را به خدمت اسلام و انقلاب و ولایت نیاوردند در صفحه تلویزیون ظاهر شده و فتنه 25 بهمن! را محکوم میکردند. ناطق نوری بعد از 22 ماه، آفتابی و پی در پی در بخشهای مختلف خبری رونمايی میشود. ناطق نوریها و حسن روحانیها برخی عناصر شاخص جناح سابقاً راست در مجلس و سایر نهادها چه مرجعیت فکری و نظری در جریان حزب الله و توده مردم دارند که بازتاب نظرات آنها اهمیت مییابد؟! انتشار حرفهایی که حتی دو سال پیش جوانان بصیر ما میدانستند و بیان میکردند چه ارزش خبری دارد؟ چرا فرصت تطهیر به برخی عناصر داده میشود؟ این فرصتطلبان ابتدا باید دلایل سکوت 2 ساله خود را توضیح دهند. شعارهای به ظاهر آرامش بخش و دعوت به وحدت از سوی رئیس مجلس خبرگان در حالیکه مردم، یک صدا محاکمه و مجازات قاتلان جانی فتنهگر را فریاد میزنند و نظرسنجیهای تمام مراکز رسمی نظام با گرایشهای مختلف، اوج نفرت عموم مردم از فتنه گران را نشان میدهد، نیاز به تحلیل از سوی رسانه ملی ندارد! کارشناسان رسانه ملی آیا از خود – بخوانید از آقای هاشمی - سؤال نمیکنند آن زمان که عدهای منافق خائن در برابر راهپیمایی عظیم 22 بهمن، در سناریویی اسرائیلی – انگلیسی، راهپیمایی 25 بهمن را اعلام نمودند چرا ایشان شعار وحدت نداد؟ آن زمان که فرزند ایشان در تهران میلیونها تومان توزیع کرد تا بانکها را آتش بزنند ایشان یاد قانون نبود؟ ظاهراً شعارهای مردم مؤثر افتاده و کارآمد بوده و ایشان را یاد قانون و وحدت و لزوم تبعیت از ولایت انداخته است! مردم در تشییع شهدا و بعد از نماز جمعه، علیه مبارک ایرانی شعار میدهند و صدا و سیما در عین حال که جسورانه مرگ بر موسوی و مرگ بر کروبی را پوشش میدهد و زیرکانه اجازه نمیدهد خاتمی خود را از این دو، جدا کند، اصلی ترین شعار مردم را که مدیر اصلی داخلی فتنه را خطاب قرار میدهد حذف و سانسور میکند، چرا؟ آیا انعکاس گستردة بیانیه مجلس خبرگان - که حاصل تلاشهای آیتالله یزدی و آیت الله سید احمد خاتمی است - به نام و همراه با تصویر محوری هاشمی دهن کجی به مطالبه عموم روحانیون انقلابی و مردم بصیر، مبنی بر لزوم عدم حضور هاشمی در راس نهاد خطیر خبرگان نیست که در شعارهای پس از ماجرای 25 بهمن، اصلیترین خواست مردم بوده است؟ تلاش در جهت تثبیت فوری هاشمی در خبرگان آیا از وظایف رسانه ملّی است؟ چرا رسانه ملی جسارت آن را ندارد که مدیر داخلی فتنه را مخاطب قرار دهد و از او بخواهد موسوی و کروبی و خاتمی را علناً محکوم و از آنها اعلام برائت کند. امثال حسن روحانی، خود متهم هستند.موسوی و کروبی و خاتمی چارهای ندارند که یکی از این دو راه را انتخاب کنند: سرنوشت بنی صدر یا سرنوشت قطب زاده؛ راه سومی وجود ندارد. یا فرار از کشور و زندگی در پناه اربابان فکری و سیاسی خود در اروپا و آمریکا و یا اشد مجازات بر اساس قانون شرع و جمهوری اسلامی. فرصت بازگشت به نظام برای این افراد تمام شده و کسانی که خون جمعی از فرزندان مظلوم این کشور بر گردن آنهاست و با آبروی نظام اسلامی بازی کردهاند و فرصتهای بی نظیر نظام بعد از انتخابات 85 درصدی را تبدیل به تهدید و آسیب کردهاند حتی اگر در پیشگاه خدا توبه کنند - که نمیتوانند- هرگز از مجازات، رهایی نخواهند داشت. روزهای آتی مشخص خواهد شد این سه عنصر نااهل و نالایق – که آگاهان میدانند خاتمی از آن دو منحرفتر است – همچون بنی صدر، با لباس زنانه از کشور میگریزند و یا همچون قطب زاده کودتاگر، اعدام خواهند شد؛ راه سومی وجود ندارد. انعکاس هرگونه صدائی در رسانة ملّی از سوی برخی افراد، مبنی بر جداسازی خاتمی از موسوی و کروبی و یا امکان بازگشت این عناصر به نظام با واکنش قاطع رسانههای انقلابی و امت حزب الله مواجه خواهد شد. رسانه ملی باید به جای بازی خوردن جلوه دیگری از بصیرت مدیران خود را به نمایش بگذارد و بحثهای حقوقی، فقهی و تبینی در لزوم ریشه کنی فتنه و معرفت افزایی و بصیرت افزائی مردم و محاکمة فتنه گران را به نمایش بگذارد. این حداقل انتظار مردم است.
1.
تشخیص ضرورت اقدام به نهیب و فریاد ابوذروار در برابر هاشمی در این مقطع، بزرگترین کمک به رهبر انقلاب در فرآیند حفظ احتمالی هاشمی است. متأسفانه هاشمی تمام تلاش رهبر معظم انقلاب و همه دلسوزان انقلاب برای حفظ او را درک نمیکند و به مجموعه اقدامات و همراهیها و حتی مدیریت جریان فتنه ادامه میدهد. عموم مردم و قاطبه خواص همراهی و همدلی هاشمی و فتنهگران را به خوبی فهمیدهاند و این مساله قابل کتمان نیست، مساله، نحوه جدا سازی هاشمی از روند نامناسبی است که با لجاجت و عناد ادامه میدهد لازم است خواص، با هوشمندی نقش درست خود را ایفا کنند و بدانند سکوت در برابر هاشمی و اعمال او، اتفاقاً او را به استمرار مسیر اشتباه، هدایت میکند و اعتراض شفاف به او، کمک به فرآیند اصلاح اوست. هاشمی نشان داده وقتی احساس میکند قرار است توسط نظام حفظ شود! عصیانگری میکند و وقتی رسانهها و خواص به او تذکر میدهند و تشر میزنند به یاد عشق و محبت به رهبری و ولایت فقیه میافتد. رفتارشناسی و شخصیت شناسی هاشمی ایجاب میکند که او مورد نقد و اِذکار همیشگی باشد. این بهترین راه کمک به او برای نجات از سقوط و بازگشت به آغوش نظام و ولایت است
2.
3.
نظرات شما عزیزان:
لحظاتی میهمان وبلاگت خوب وخوش محتواتون شدمواستفاده کردم.
به من هم سری بزن
یاعلی
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)